میمون "نورالینک" با قدرت ذهنش تایپ میکند
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۸۱۵۴
شرکت نورالینک که در زمینهی نورونهای عصبی فعالیت دارد از دستاورد جدید خود رونمایی کرده و خبر از آغاز آزمایشهای بالینی در انسانها طی شش ماه آینده داده است.
شرکت نورالینک که در زمینهی نورونهای عصبی فعالیت دارد از دستاورد جدید خود رونمایی کرده و خبر از آغاز آزمایشهای بالینی در انسانها طی شش ماه آینده داده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایران اکونومیست و به نقل از آیای، ایلان ماسک در تلاش است تا با استفاده از رابطهای مغزی به افراد فلج در کسب توانایی مجدد برای حرکت کمک کند.
شرکت نورالینک(Neuralink) در حال برگزاری رویدادی است که ایلان ماسک به عنوان مدیرعامل شرکتهای بزرگ تسلا، اسپیس ایکس، توییتر و البته نورالینک آن را «نمایش بده و بگو» نامیده است.اصول اولیه نورالینک ثبت پتانسیلهای عمل نورونها در مغز است. این کار با قرار دادن یک الکترود نزدیک به سیناپس دو نورون در مغز و ضبط تکانهی الکتریکی آن انجام میشود.
موسسه ملی بهداشت تشخیص داده که این روش باعث آسیب عصبی نمیشود و همچنین به بیمار آسیبی نمیرساند. نام فنی آن تحریک عمقی مغز(Deep Brain Stimulation) است.
نورالینک روی یک پروژه جاهطلبانه کار میکند تا به افراد فلج اجازه دهد دوباره حرکت کنند. این پروژه مراکز حرکتی مغز را که در آن فعالیت سیناپسی متوقف شده است را از طریق رایانه تحریک میکند.
نشان بده و بگو(Show and tell)
رویداد نورالینک با نمایش آهستهی مجموعهای از کلمات آغاز شد که حرف به حرف تایپ میشدند تا عبارت «به نمایش بده و بگو خوش آمدید» ظاهر شود.
این متن توسط یک میمون نوشته شد که با بهرهگیری از قدرت مغزش روی نمایشگر رایانه تایپ میکرد. در واقع، آن میمون رایانه را طی مجموعهای از رفتارهای یادگیری پیچیده کنترل میکند. کارکنان نورالینک توضیح دادند که چگونه میمون را آموزش دادهاند تا به اعداد و حروف روی نمایشگر واکنش نشان دهد. پاداش دادن به میمون برای ردیابی حروف و اعداد و سپس استفاده از آنها برای نوشتن اعداد و کلمات پیچیدهتر و در نهایت تولید یک جمله کاری است که آنها انجام دادهاند.
میمون در حال تایپ کردن نیست، او به حروف موجود در کلمات فکر میکند. ایمپلنت قرار گرفته در مغز او فعالیت عصبی را به شیوهای منظم ترجمه میکند. میمون از طریق فکر کردن به حروف و ظاهر شدن آنها، کنترل صفحه را یاد میگیرد.
این سازماندهیهای پیچیده از عملکردهای عصبی از طریق الکترودهای کاشته شده در مغز میمون به کار گرفته میشوند. این الکترودها رشتههای نازک بلندی از الیاف فلزی هستند. ضخامت آنها بین پنج تا ۵۰ میکرون است که از موی انسان نیز نازکتر است. آنها به قدری سبک هستند که اگر به هوا پرتاب شوند، در هوا شناور میشوند و به قدری ضعیف هستند که نمیتوانند یک تار مو را حرکت دهند.
الکترودها فعالیت نورونها را ضبط میکنند، سیگنالها از نورونها آزاد میشوند، توسط تراشه در رایانه ثبت میشوند، سپس ترسیم، سازماندهی و بازتولید میشوند.
مسیر درک مغز توسط یکی از مهندسان نورالینک توصیف شد. او آن را به یک نوار بلند یک مایلی(۱.۶ کیلومتر) تشبیه کرد که نمایانگر تمام فعالیتهایی است که مغز میتواند انجام دهد و ما انسانها تنها میتوانیم چند اینچ اول(هر اینچ معادل ۲.۵ سانتیمتر) را درک کنیم.
آنها طرحهایی در مورد ساخت یک سیستم ایمپلنت ارائه کردند که میتواند ۱۰ هزار الکترود در هر رشته داشته باشد. رباتی که اکنون الکترودها را در بدن افراد قرار میدهد، یک ربات جراحی است. جراح مغز و اعصاب بیمار را آماده میکند، سپس ربات ایمپلنتها را در مغز قرار میدهد، زیرا رشتههای الکترودها بسیار ظریف هستند و نمیتوان آنها را با دست نگه داشت.
ایلان ماسک همچنین اعلام کرده که انتظار دارد تراشه بیسیم شرکت نورالینک آزمایشهای بالینی انسانی را طی شش ماه آینده آغاز کند.
ماسک در این مورد توضیح داد: ما میخواهیم با دقت بسیار بالا از کارایی دستگاه اطمینان حاصل کنیم پیش از آن که دستگاه را در بدن انسانها قرار دهیم.
وی افزود: پیشرفت در آغاز، به ویژه در انسانها شاید به شدت کند به نظر برسد اما ما هر کاری میکنیم تا آن را به طور موازی در مقیاس بالا فراهم کنیم.
ماسک ادامه داد که دو کاربرد اولیه نورالینک در انسانها بازگرداندن بینایی و فعال کردن حرکات عضلانی در افرادی است که قادر به انجام این فعالیتها نیستند. ما معتقدیم میتوانیم بینایی کسی را که از بدو تولد هم نابینا بوده است، بازیابی کنیم.
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: شرکت نورالینک انسان ها نورون ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۸۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!
برخی معتقدند مانند اتحاد جماهیر شوروی، رئیسجمهور فعلی روسیه هم شکننده است. اما آنها خیلی چیزها را نادیده میانگارند.
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت: ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.